Canalblog
Suivre ce blog Administration + Créer mon blog
Publicité
Ailleurs
Publicité
Archives
22 septembre 2010

اول مهر

روی دیوار خانه ام دو قاب عکس هست. کوه آن پشت در قاب اول تنها هاله ای است آبی، میزی چوبی با پارچ قرمز پلاستیکی و پنج صندلی . مامان نشسته سر میز سمت چپ عکس، نیم رخش پیداست، روپوش آبی روشن، روسری سرمه ای، دارد می خندد. من هم نشسته ام روبرو، تل زرد به سر...
Publicité
Publicité
5 septembre 2010

خواب شهریور

همین کفش بالرین ها پامه، با جوراب شلواری مشکی. دارم لگد می زنم توی هوا، از اون لگدها که تا صورت یارو می رسه. بعد قاب پنجره رو می گیرم می رم بیرون روی هره پنجره راه می رم. من از ارتفاع می ترسم ولی انگار اصلا مهم نیست. می رم بیرون و می آم تو. حالم خوبه....
Publicité