Canalblog
Suivre ce blog Administration + Créer mon blog
Publicité
Ailleurs
Publicité
Archives
29 mai 2013

خرداد

دخترک! نگرانتم. به سلامت
Publicité
Publicité
14 décembre 2012

آذر - Feverish statement

That land is my land That land is your land That land is our land
21 février 2012

اسفند

می آیم بیرون از خانه و باید دو کوچه را رد کنم تا برسم به آن جایی که باید. خیابانها آنقدر تاریک است که منصرف می شوم و برمی گردم به خانه. دیوارهای خانه ام دیگر سفید نیستند، گچش ریخته و پرده ها چرک مرد شده اند و همه چیز گویی دارد فرو می ریزد. خانه من اینجا...
7 juillet 2012

تیر

ح س ی ش ب ی ه م ر گ
11 avril 2011

چمن سبز

مگه چه قدر گذشته که این قدر به چشم من پیر می یایی؟
Publicité
Publicité
25 juin 2011

تیر

حس آدمی رو دارم که باید بهش بگن: «خودتو جمع کن! لااقل به خاطر این بچه...» ولی خوب، بچه ای وجود نداره
28 août 2012

شهریور

خواب دیدم داره بهم می گه بیا پیشم یه سال بمون. حرفش اون قدر عجیب نبود که صراحتش، لاپوشونی نکردنش و بیان خواسته اش. خیلی لاغر شده بود.
26 décembre 2009

نوئل

ای رفته گرونوبل، بالای کوه، با کلی برف و با چوب اسکیش. من بلد نیستم اسکی کنم، هیچ وقت هم امتحان نکرده ام. فردا برای خودم بستنی وانیلی می خرم با توت فرنگی و شاتوت . .
31 mai 2010

Here's the low

You're so sure that you'll survive any heartache but no time is not on your side.
5 septembre 2010

خواب شهریور

همین کفش بالرین ها پامه، با جوراب شلواری مشکی. دارم لگد می زنم توی هوا، از اون لگدها که تا صورت یارو می رسه. بعد قاب پنجره رو می گیرم می رم بیرون روی هره پنجره راه می رم. من از ارتفاع می ترسم ولی انگار اصلا مهم نیست. می رم بیرون و می آم تو. حالم خوبه....
14 octobre 2010

مهر- سه

از اون پونصدتا فقط یکی رو نگه داشتم، بی رنگ و بی خاصیت ترینشونو. این یکی رو نمی ندازم تو سطل آشغال
17 avril 2011

فروردین

دارم می شمارم
8 mai 2011

یک شنبه

English Chamber Orchestra – Purcell: O let me weep, for ever weep
18 mai 2011

نزدیک خرداد

نمی دونم با این سرگشتگی این روزهام چه کار کنم. واقعا نمی دونم
21 août 2012

آخرین روز مرداد

خشونت بودن یک آدم و بعد نبودنش زیاد است. صدای قدم روی پله و بعد دستی که آرام به در ضربه می زند و بعد نبودنش، به مرگ پهلو می زند.
18 octobre 2012

مهر- سه

اس ام اس زده: نشستم توی قطار و دارم بهت فکر می کنم. Hang in there, you're doing great!
17 novembre 2012

آبان

و فاصله تجربه ئی بیهوده ست
12 octobre 2010

مهر- دو

یک سنگ دستم بود، هنوزم هست، دارم می مالم به دیوار. هر روز. هر روز هم یک شکل و یک رنگ می شه با هر خراش. سنگه هنوز هست. منم هنوز می کشمش به دیوار
3 mai 2013

اردیبهشت

یادم نره که خوشحالم، که یکی برام شله زرد درست کرده بود و حرفای جالب زدیم. یادم نره که یکی دیگه کوچکترین تماسش پر از محبته و حالم رو خوش کرد. یادم نره که دو دوست خوب دارن می یان نزدیک، یادم نره که بهار بود و حال من خوب.
16 octobre 2013

مهر

یک خط عمودی یک خط افقی هر دو آبی بعد از سه دقیقه هیچ چیز مثل سابق نخواهد بود
Publicité
Publicité
<< < 1 2 3
Publicité