31 octobre 2012
آبان
با برونو در یک کشتی هستیم، از همان کشتی های کوچک که در استانبول بین جزیره ها حرکت می کنند. آمدیم روی عرشه. دستش را گذاشت روی شانه ام و من فکر کردم چه خوب! هیچ وقت تا قبل از این لحظه به خوب بودن تماس با برونو فکر نکرده بودم. جوان تر از من است و داستانهای...